مقاله به هريك از اين عناصر پرداخته مي شود، در آخر با تحليلي تاريخي نحوه استفاده امام از آن بازگو مي شود و در آخر نتيجه گيري آورده مي شود.
تعريف فرهنگ
تعريف كامل از فرهنگ كار بسيار دشواري است تابلور فرهنگ را اين گونه تعريف مي كند: «كل پيچيده اي است كه دانش اعتقاد، هنر، اخلاق قانون رسم و هر نوع قابليت و عادت ديگري را كه انسان به صورت عضوي از جامعه كسب مي كند، در بر مي گيرد». از نظر بروس كوئن (جامعه شناس «به مجموع رفتار اكتسابي و ويژگي اعتقادي اعضاي يك جامعه معين فرهنگ مي گويند. با توجه به آنچه گذشت مي توان گفت فرهنگ عبارت است از مجموعه بينش ها و باورها و گرايش ها و رفتار و آداب و رسوم و اخلاقيات يك جامعه كه داراي ثبات است اين ارزش ها و باورها همان احساسات ريشه دارِ عميقي است كه اعضاي جامعه در آن شريكند اعمال و رفتار جامعه را تعيين مي كند. ريشه در دين و ايدئولوژي آن جامعه دارد. در واقع اين مذهب است كه ارزش هاي يك جامعه را معين مي كند. از اين رو مذهب و دين بخشي از فرهنگ به حساب مي آيد. كن براون مي گويد: «يكي از كاركردهاي مذهب همبستگي ِ اجتماعي است به عقيده او در مراسم ديني مي تواند به معتقدان احساس ِ اتحاد و همانندي هويت امنيت و احساس تعلق به گروهي كه به آنها علاقمند است بدهد وآنها را حول اصول اخلاقي و رفتار مشترك به هم وصل كند. اين بخشي از فرهنگ يا روش زندگي يك جامعه است و كمك مي كند تا سنّت هاي جامعه حفظ شود». دوركهيم دين را نوعي چسب اجتماعي وپيوند